نه اسلام منجمد، متحجر و سکون گرفته ای که جمود و سازش و قبول وضع موجود را تبليغ ميکند و توجيه و تقديس سرمايه داری را در بطن خود دارد!

و نيز نه  اسلامی که ميکوشد تا برای جواز ورود و بقايش به اين عصر، خود را مدرنيزه کند!

و نه اسلامی که با بينش رايج و آلامد مارکسيسم جديد دنيای سوم، مونتاژ شده است!

که به اسلامی معتقديم که بعنوان يک ايدئولوژی :

نيروی ايمان را به انقلاب،

اعتقاد را به ايدئولوژی،

و دگمها را به آرمانها بدل ميکند و اتصال تاريخی ميبخشد.

 

 (از جهانبينی توحيد)